تاریخ : پنج شنبه, ۳ آبان , ۱۴۰۳ Thursday, 24 October , 2024
6
حال و روز این روزهای اصناف

*اسرارِ سوختن نی*

  • کد خبر : 2587
  • ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۹:۳۹
*اسرارِ سوختن نی*

اخبار صنفی -نی، گیاهی است خودرو و در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب و زهکشهای مزارع می‌روید. در برخی مناطقِ ایران، در یک روز خاص، بعد از اذان مغرب آتش را در انبوه نیزار رها می‌کنند تابسوزانند و این سوختن تا سحر ادامه دارد. در دل شب، به هنگام سوختن نیزارها، صداهایی عجیب و […]

اخبار صنفی -نی، گیاهی است خودرو و در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب و زهکشهای مزارع می‌روید.
در برخی مناطقِ ایران، در یک روز خاص، بعد از اذان مغرب آتش را در انبوه نیزار رها می‌کنند تابسوزانند و این سوختن تا سحر ادامه دارد.
در دل شب، به هنگام سوختن نیزارها، صداهایی عجیب و پُر از اسرار بگوش می‌رسد و تا سحر غوغایی برپاست…!
دمادم صبح و قبل از طلوع آفتاب،به نیزارسوخته میروند؛ بعضی از نی‌ها نسوخته‌اند، ولی در آتش سرخ شده، یا به قولی پخته شده‌اند.
نی‌های سرخ شده را جمع‌ آوری می‌کنند و از بین آن‌ها، جدا سازی آغاز می‌شود.
برخی از نی‌ها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند، برای *سازِ نی اصیل* مناسب اند.برخی برا فلوت، نی‌لبک و دوسازه یا قُمشیه [قوشمه، قُشمه، جفتی، دوسازه؛ از سازهای بادی خراسان شمالی] و…. غیره به کارمیروند.

اما موضوع اینجاست!
آن دسته از نی‌ها که ساز می‌شوند، باید زمانی که نواخته می‌شوند، اسرار سوختن را بیان کنند.

مولانا در اولین بیت از دفتر اول، در مثنوی خود از “نی” می‌گوید:
بشنو از نی، چون حکایت می‌کند،
از جــدایی‌هــــــا شـکایت می‌کند.

اما در عرفان، یکی از معانی *نِی*، *نه* است، یعنی؛ نیی، نیستی، هيچی…
در حقیقت، *نِی*، نماد انسان فارغ از خود است، دلباخته‌ی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی.!
و پایین‌تر از همه خود را می‌انگارد، ولی در مقابل، به درکِ اشرف مخلوقات رسیده و می‌داند که معشوق از او، تعهد گرفته و او مَنیَت خود را نابود ساخته و از من و تویی، دوگانگی و چندگانگی گذشته، وحدت ساخته و جز “او” را نمی‌بیند.

نی حدیث راهِ، پـر خون می‌کند،
قصه‌های عشقِ مجنون می‌کند.

یک‌شب آتش در نیــستانی فتــــــــاد،
سوخت، چون اشکی‌ که بر جانی فتاد.

شعله تا سرگرم کار خویش شد،
هر نی‌ای شمع مزار خویش شد.

نی به‌ آتش گفت:کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن،مطلوب چیست؟

گفت آتش: بی‌سبب نفروختم
دعوی بی‌معنی‌ات را سوختم

زانکه می‌گفتی نی‌ام، با صد نمود،
همچنان‌ در بند خود بودی‌، که بود.

مرد را دردی اگر باشد،خوش است،
درد بی دردی، علاجش آتـش است.

با چنین دعوی، چرا ای کم عیــار،
برگ خود می‌ساختی هر نو بهار؟

در میان نی‌های سرخ شده، تعدادی نی سرخ شده و پخته کوتاه نیز می‌ماند،که توان فریادِ “ساز” را ندارند،آن‌ها نیز عاقبتی عجیب دارند!؛
آن نی‌ها، قلم می‌شوند، می نویسند،میخروشند،می‌گویند، مینالند و شِکوه می‌کنند، آگاه می‌کنند و گاهی هم عاقلانه بی‌صدا و خاموش میمانند…..!
*آری بی صدا و خاموش…..*

ع/ت

لینک کوتاه : https://akhbaresenfi.ir/?p=2587

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.