اخبار صنفی- یادم هست در دوران کودکی زمانیکه همراه پدرم به هر بازاری که میرفتیم تقریبا در اکثر بازارها یک زورخانه بود که اکثریت کسبه و بزرگان وبه عبارتی مشتی ها و حاجی بازاریها در این محل دور هم جمع میشدند و هم یک تنی سبک میکردند و داخل گود زورخانه میشدند و یک نرمشی
اما در اصل هدف چیزه دیگه ایی بود
مراد جمع شدن کسبه زیر یک سقف بود و گفتگو کردن و بساط گلریزون و دستگیری و کمک به جوونترها ووووو
مرشداز مولا علی اشعاری میخواند و از مرام و معرفت میگفت و حضار به گوش جان نیوش میکردند و نصایح و وصایای پهلوانها را دوره میکردند وسعی بر بکارگیری آن نصایح از زمانیکه
گود زورخانه ها تعطیل شد و در برخی موارد این مکان مقدس به جای پرورش پهلوون و تزکیه نفس تبدیل به پرورش اندام شد و محل زورآزمایی از وقتیکه جای زورخانه ها را استخر و جاکوزی و سونا گرفت و جای مرشد و خواندن حافظ و مولانا و شمس موزیک بکوب و بزن گرفت.
گویا
نقش بی بدیل کسبه به جهت گسترش فتوت و مروت و از خودگذشتگی و فرهنگ ایثار و گل ریزان و دستگیری به غیبت و زیرآب زدن و رقابت برسر کسب مال ومنال و لنگ گرفتن و با سر زدن زمین همدگیر تبدیل شد.
خداوکیلی مارا چه شده که از زمین خوردن و زمین زدن یکدیگر نه اینکه شرم داشته باشیم تازه کیف مبسوط هم میبریم.
ازآن کاسبی که بواسطه گوش جان سپردن به نصایح پیامبر و منش مولا علی ائمه لقب حبیب خدارا یدک میکشید تبدیل به این پدیده ناشناخته شده ایم.
البته در همین روزگار عجیب و غریب بازهم در این مجموعه موحد و پاک سرشت وجود دارد
وبقول بزرگان هنوز این ده شیخ دارد اما صد افسوس که عده ایی گوش به گفته های شیخ نمیدهند و از منظر اینان
دوران شیخ و شیوخ و رهبر و راهبر گذشته و خودمان همه چیز دانیم
از ما کوچکترها به شما بزرگترها