در دل تئاتر معاصر ایران، نمایشنامه «یتیمچه» به قلم کهبد تاراج، چون فنجانی قهوه تلخ، زخمهای پنهان زندگی را بر صحنه میریزد. این درام خانوادگی رئالیستی، نگاشتهشده در سال ۱۳۹۹ لایههای روابط خانوادگی و چالشهای اجتماعی را با عمقی تأملبرانگیز کاوش میکند. تاراج، که هم نویسنده و هم یکی از بازیگران است، کارگردانی را به مهرداد ضیایی سپرده تا متن غنیتر شود. اجرای ۱۴۰۴ در سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر، آن را از کاغذ به تجربهای زنده و هولناک بدل کرد.
داستان بر پایه خانوادهای میچرخد که در آستانه خبری ویرانگر، در خانهای پر از رازهای ناگفته گرفتار است. خلاصه رسمی آن میگوید: «این خونه راز داره، هر خونهای راز داره، بعضی رازها نگوست و بعضی رازها رو نمیشه بهش فکر کرد؛ بعضی از رازها رو حتی نمیشه تصور کرد.» روایت با تعلیقی تلخ پیش میرود و خانواده را در لحظهای لرزان نشان میدهد که هر آن ممکن است فرو بریزد. تم مرکزی، افشای رازهایی است که به مسائل حساسی چون تعرض جنسی، طلاق، وسواس و قتل اشاره دارد – بدون صراحت کلامی، اما از خلال دیالوگهای غیرمستقیم و پرمعنا. کودک داستان، «یتیمچه» (با بازی عطا رفعتخواه)، با معصومیت آسیبپذیرش، هسته روایت را میسازد؛ عنصری جسورانه که معصومیت کودکی را درگیر بحرانهای بزرگسالانه جامعه میکند. در ظاهر، روابط خانوادگی گرم و فامیلی به نظر میرسد، اما با پیشروی، لایههای تاریک برملا میشود: پدر پدوفیل خانواده چون سایهای، رنجی عمیق بر دوش فرزند و نوه میاندازد و زنجیره تراژدیها را رقم میزند. پایان غافلگیرکننده، مخاطب را روبهروی واقعیتی هولناک قرار میدهد که پذیرشش برای بسیاری غیرممکن است.
تاراج به چالشهای نسلی و واکنشهای خانوادگی در برابر بحرانها میپردازد و نمایش را به درامی اجتماعی رئال بدل میکند که با زندگی روزمره ایران همآوا و در عین حال جهانشمول است. سبک غیرمستقیم، رازها را لایه به لایه برمیدارد و تماشاگر را به کاوش در آناتومی روابط دعوت میکند. این رئالیسم بدون اغراق، تابوهایی چون خشونت خانگی و تعرض را با عمق احساسی برجسته میسازد. زبان ساده و نزدیک به گفتار عامیانه، به سنت نمایشنامهنویسی ایرانی همچون آثار بهرام بیضایی یا غلامحسین ساعدی ادای احترام میکند، اما اثری دسترسپذیرتر برای مخاطب عام آفریده است.
عمق روانشناختی شخصیتها و دیالوگهای طبیعی، بدون توضیحهای زائد، از نقاط قوت متن است. بازیگران اصلی افسانه چهرهآزاد، مهدی صباغی، الهه شهپرست، کهبد تاراج، نازنین حشمدار، عطا رفعتخواه و هوشنگ قوانلو با ظرافت، لایههای احساسی را آشکار میکنند و روایت را باورپذیر میسازند. کارگردانی ضیایی با تأکید بر چالشهای نسلی، آن را جهانی کرده و منتقدان اجرا را «تمیز و پاک» خواندهاند، چرا که زندگی واقعی را بدون فیلتر نشان میدهد.
موسیقی، نورپردازی و طراحی صحنه در سطحی قابل قبول، جو احساسی را تقویت میکنند: تکنوازی سهتار در ابتدای ورود تماشاگران، همراه آواهای فولکلور و لالاییهای بومی، نوستالژی تلخی القا میکند و مخاطب را آرام به دنیای داستان میکشاند. غمانگیزترین لحظه، صحنه قتل پدر توسط مجید و افشای تجاوز به اهالی خانه و عمه است که بسیاری را به گریه میاندازد. نمایش با دیالوگ تأثیرگذار آخر «بعضی وقتها یواشکی باید مرد» – به پایان میرسد و سکوتهای تحمیلی جامعه را خلاصه میکند.
با این حال، حضور کودک در مرکز بحران، معصومیت را قربانی مسائل اجتماعی میکند و ممکن است برای تماشاگران حساس آزاردهنده باشد. ابهام در ادامه اجراها به دلیل مشکلات لجستیکی، چالشهای ساختاری تئاتر ایران را برجسته میسازد.
«یتیمچه» با سادگی ظاهری، عمقهای اجتماعی را میکاود و یادآوری میکند که پشت درهای بسته خانهها، رازهایی نهفته که نسلها را ویران میکنند. این اثر نه تنها برای اجرا، بلکه برای مطالعه نمایشنامهنویسی امروز ایران، گوهری ارزشمند است. علاقهمندان میتوانند بلیتها را تا آبان ۱۴۰۴ برای ساعت ۱۸:۳۰ در سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر تهیه کنند.
سهیلا انصاری















